با درود
برداشت بنده از سیستم مدیریت کیفیت این است که همانطور که ما برای کیفیت محصول نهایی استانداردهای تعریف شده داریم که ما میتوانیم به عنوان یک راهنمای کیفی و میزان سنجش و ارزیابی با آن محصول خود را مقایسه کنیم, در سبک مدیریت نیز استانداردی که شامل اصول مهم و الزامی مدیریتی میباشد که قرار است منجر به ایجاد کیفیت تعریف شده در محصول گردد میباشد.
ما میتوانیم با آگاهی از این استاندارد و مقایسه مدام عملکرد خودمان با آن مدیریت خود را در مسیر درست هدایت کنیم. در واقع با این مقدمه کوتاه تلاش اینجانب در درک فلسفه مدیریت کیفیت میباشد. [color=navy]ایا شما با این نقطه نظر بنده موافقید؟ [/color]اگر نقطه نظر متفاوتی دارید خوشحال میشوم که ارسال کنید.
درضمن بحث مستند سازی نیز از منظر زیر ساخت مورد نیاز مدیریت است که میگوید: [color=red]شما آنچه را که اندازه گیری نکنید نمی توانید مدیریت کنید[/color] .
و نیز چرخه معروف دمینگ :PDCA: plan- do- check- act را نیز میتوان در بند های سیستم مدیریت کیفیت دید بطوریکه برنام ریزی (به منظور دستیابی به کیفیت تعریف شده) بندهای اول تا 6 و بند اجرا در قسمت 7 و در بند8 (اندازه گیری و پایش و بهبود) نیز با کنترل و بهبود چرخه دمینگ مطابقت دارد.